به گزارش تحریریه، شیه شیائو رونگ(薛小荣)، استاد تاریخ معاصر چین در دانشگاه فودان و کارشناس برجسته روابط بینالملل، این تصمیم پکن را بخشی از راهبرد کلان چین برای بینالمللیسازی یوان و کاهش نفوذ دلار میداند؛ اقدامی که میتواند پیامدهایی فراتر از تجارت سنگآهن داشته باشد.
در ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۵، رسانههای استرالیا خبری تکاندهنده منتشر کردند: چین، بزرگترین خریدار سنگآهن استرالیا، بهطور ناگهانی دستور توقف تجارت با شرکت بیاچپی (BHP) را صادر کرده است. علت این تصمیم، پافشاری چین بر این بوده که صادرات سنگآهن بیاچپی به چین باید صرفاً با یوان تسویه شود.
در جریان مذاکرات، طرف استرالیایی واکنش مثبتی نشان نداد و گفتوگوها بینتیجه پایان یافت. به دنبال این ماجرا، چین تصمیم خود را علناً اعلام کرد: اگر استرالیا میخواهد همچنان به چین سنگآهن بفروشد، باید بر اساس قواعدی که چین تعیین کرده معامله کند؛ به این معنا که هنگام تحویل در بندر، تنها یوان چین بهعنوان ارز مبادله پذیرفته خواهد شد.
این تصمیم چین، در رسانههای استرالیا و محافل غربی بهعنوان تلاشی آشکار برای کسب برتری در تجارت سنگآهن و حتی بازنویسی قواعد بازار تعبیر شد. سالهاست که بیاچپی، بهعنوان یکی از بزرگترین تأمینکنندگان سنگآهن چین، عملاً قدرت تعیین قیمت را در دست دارد. هرچه چین بیشتر خرید کرده، زیان بیشتری متحمل شده و سود کلانی به جیب استرالیا رفته است.
محاسبات استرالیاییها نشان میدهد که هزینه استخراج سنگآهن برای بیاچپی بسیار ناچیز است؛ بسیاری از معادن بهصورت سطحی قرار دارند و هزینه استخراج آنها در حدود ۱۰ تا ۲۰ دلار است. اما همین سنگآهن با قیمتهای چندین برابر (گاه تا ده برابر) به چین فروخته میشود. این اختلاف قیمت هنگفت سود سرشاری برای بیاچپی به همراه داشته و همین موضوع باعث شده است که این شرکت در موضوع قیمتگذاری سرسختانه عقبنشینی نکند.
حتی در گذشته، بیاچپی برای حفظ موقعیت خود متهم به استفاده از جاسوسی صنعتی و پرورش «موشهای نفوذی» در داخل چین شد. چند سال پیش، دستگاههای امنیتی چین پروندهای جنجالی از همین نوع را برملا کردند؛ رخدادی که بهخوبی نشان میدهد جدال پکن و کانبرا بر سر سنگآهن چیزی کمتر از یک نبرد تمامعیار اقتصادی و راهبردی نیست.
اما این بار، چین تصمیم گرفت دیگر صبر و مدارا را کنار بگذارد و به بیاچپی اعلام کرد اگر میخواهد همچنان با چین در زمینه تجارت سنگآهن همکاری کند، باید طبق قواعد چین پیش برود؛ یعنی مبادله تنها باید با یوان انجام شود.
این تصمیم جسورانه چین و بیاعتنایی آن به احتمال قطع صادرات استرالیا به چین، بیتردید بر سه عامل اساسی استوار است:
نخست آنکه، هرچند حدود ۷۰ درصد سنگآهن چین وابسته به واردات خارجی است، اما سیاست تنوعبخشی به منابع طی سالهای اخیر ثمر داده است. امروز نه تنها استرالیا، بلکه کشورهایی چون برزیل و آرژانتین نیز قادرند سنگآهن باکیفیت در اختیار چین بگذارند. بدین ترتیب، هرچند سنگآهن استرالیا از نظر عیار بالاست، اما دیگر تنها گزینه موجود برای چین محسوب نمیشود.
چین بهعنوان بزرگترین خریدار سنگآهن در جهان اکنون ابتکار عمل را در دست گرفته و نگرانیای از قطع صادرات استرالیا ندارد. در حالیکه استرالیا طی این سالها کوشیده بود با گسترش بازارهای جهانی، وابستگی خود به چین را کاهش دهد، اما در عمل دریافته است که نمیتواند از بازار چین عبور کند. هند گرچه واردکننده است، اما حجم تقاضای آن بهقدری نیست که بتواند سهم عظیم چین را جبران کند.
به همین دلیل، نخستین عامل قاطعیت پکن این است که سیاست تنوعبخشی معادن جهانی به بار نشسته و چین دیگر خود را وابسته به استرالیا نمیبیند؛ بنابراین، حذف استرالیا از معادله تهدیدی برای پکن محسوب نمیشود.
دومین عامل به گذشته بازمیگردد؛ زمانی که استرالیا با اتخاذ استراتژی پرورش جاسوسان صنعتی، تلاش میکرد کنترل قیمتگذاری سنگآهن در تجارت با چین را به دست بگیرد. پس از افشای این ماجرا، چین چند اقدام بزرگ انجام داد: نخست، تأسیس گروه منابع معدنی چین که تمامی شرکتهای معدنی کشور را یکپارچه ساخت تا با قدرت چانهزنی واحد در برابر غولهای بینالمللی سنگآهن ظاهر شود. این اقدام مانع از آن شد که شرکتهای خارجی یکییکی به سراغ شرکتهای داخلی رفته و آنها را جذب یا نفوذ کنند. از زمان تأسیس این گروه، قدرت مذاکره چین بهطور پیوسته رو به افزایش گذاشته است.
همزمان، چین با سرعت بیشتری به سراغ سرمایهگذاری در معادن خارج از کشور رفت. طی این سالها بارها شنیدهایم که شرکتهای چینی به چهار گوشه جهان پرواز کردهاند؛ هر جا معدنی از سنگآهن یا منابع ارزشمند وجود داشته، شرکتهای چینی با سرمایهگذاری، بهبود زیرساختها و تزریق فناوری وارد میدان شدهاند. هدف روشن بود: افزایش کنترل بر منابع جهانی برای تأمین نیازهای صنعتی کشور. امروز، پس از سالها تلاش، چین موفق شده است شبکهای گسترده از منافع و حقوق معدنی در خارج ایجاد کند؛ به گونهای که حتی در خود استرالیا نیز شرکتهای چینی سهم قابلتوجهی از منابع دارند و این موضوع بهخودیخود نوعی موازنه در برابر بیاچپی ایجاد کرده است.
سومین و شاید مهمترین عامل، پیوند زدن یوان با تجارت کالاهای اساسی است. پیام پکن به شرکتهای خارجی روشن است: میخواهید از بازار چین سود ببرید؟ مانعی ندارد، اما باید با یوان معامله کنید. این سیاست، عملاً ریسکهای ناشی از کاهش نرخ بهره فدرال رزرو آمریکا را به حداقل میرساند. هرچند واشنگتن با ابزارهای مالی تلاش میکند اقتصاد جهان را درو کند، اما هنگامی که یوان به کالاهای اساسی و غیرقابلجایگزین مانند سنگآهن گِره بخورد، آنگاه به یکی از امنترین ارزهای جهان تبدیل میشود.
از این رو، اصرار چین بر آنکه بیاچپی و دیگر شرکتهای بینالمللی در تجارت سنگآهن از یوان بهعنوان مرجع مبادله استفاده کنند، نهتنها برای محافظت از منافع خارجی کشور است، بلکه گامی استوار در مسیر بینالمللی شدن یوان بهشمار میرود. به بیان ساده، این یک بازی آشکار و حسابشده است؛ انتخاب با استرالیاست که همراه شود یا خیر. اما با توجه به شرایط کنونی، تقریباً روشن است که استرالیا چارهای جز همراهی ندارد؛ چراکه سالها سود کلانی از این تجارت به دست آورده و اکنون زمان آن رسیده که بهایش را بپردازد.
پایان/
نظر شما